كتابهاي زنجيرهاي
قضيه «اما اين كجا و آن كجا» ظاهرا در كشور ما به چاپ و نشر كتاب هم سرايت كرده است. اگر اخيرا سري به كتابفروشيهاي سطح شهر و به ويژه خيابان انقلاب زده باشيد، با كمي دقت متوجه شدهايد كه چيزي نزديك به 70 درصد از كتابهاي داخلي كه در حال حاضر منتشر ميشود، همه از يك سبك و سياق پيروي ميكنند و نگارنده به همين خاطر، لفظ «كتابهاي زنجيرهاي» را به آن اطلاق ميكند. اين كتابها كه اغلب در حوزه روانشناسي و جامعهشناسي با مضاميني همچون راههاي موفقيت و روشهاي جذب افراد و فن بيان و امثالهم به فروش ميروند، چند ويژگي مشترك دارند: اول اين كه همگي به جاي اين كه زاييده ذهن نويسنده ايراني و حاصل نظرات و تجربه او باشند، صرفا از منابع خارجي «ترجمه» شدهاند. دوم اين كه چون توسط افراد حرفهاي برگردان نشدهاند، كيفيت ترجمهشان عموما به قدري پايين است كه خواننده از خواندن آن يا هيچ نميفهمد، يا ناچار است مختصر فهمي كه از آن پيدا ميكند را با تفسير و برداشت خود كامل سازد. درباره كيفيت ترجمه اين كتب همين بس كه كسي اگر درك حداقلي از زبان خارجي داشته باشد، ترجيح ميدهد نسخه زبان اصلي كتاب را مطالعه كند، حتي اگر بخشهايي از آن را متوجه نشود!
سوم اين كه اين كتابها در تيراژهاي پايين و معمولا فقط با يك بار چاپ به بازار نشر عرضه ميشوند و دليل آن هم كيفيت پايين آنهاست.
چهارمين ويژگي مشترك كتابهاي زنجيرهاي، رنگ و لعاب و طراحي خاصي است كه براي جلب مشتري دارند. اين كار در حالي انجام ميشود كه در كشورهاي پيشرفته، سعي بر اين است كه كاغذهاي بازيافتي براي توليد كتاب مصرف شده و به جز در موارد خاص مانند كتاب كودك يا برخي كتب هنري، از كاغذ نو و مركبهاي رنگي كمتر استفاده شود.
در مقايسه اين نوع كتابها با آثاري كه در جوامع پيشرفته «توليد» ميشوند، اين فكر به ذهن متبادر ميشود كه گرچه هر دو كتابند، اما اين كجا و آن كجا. شايد يكي از علل افزايش قارچگونه تعداد چنين كتابهايي، تعداد زياد دانشآموختگان زبانهاي خارجي در سالهاي اخير و از دانشگاههايي باشد كه صرف نظر از كيفيت، سال به سال در سراسر كشور در حال افزايش هستند. بعضي از دانشآموختگان اين مراكز آموزشي سعي دارند با انتشار يك كتاب، هم اسم و رسم و رزومهاي براي خود دست و پا كنند و هم در شرايط اقتصادي فعلي، راهي براي ارتزاق پيدا كنند كه البته دومي با توجه به وضعيت بازار نشر، تا حد زيادي خوشبينانه به نظر ميرسد!