گیری به اهالی شعر و گل و بلبل

این مطلب رو از شیراز می نویسم؛ شهر شعر و ادب و گل و جویبار و خلاصه از این جور چیزا. شنیده بودم درباره شیرازی ها که خیلی اهل استراحت و خوشگذرانی هستند و هیچ وقت اعصاب خودشون رو به خاطر چند روز دنیا خراب نمی کنند اما اینجا به عینه دیدم که خیلی مردمان راحت، سهل گیر، خونسرد، آرام، مهربان و راحتی هستند و اصلا اهل عجله و جدی گرفتن و این برنامه ها نیستند. البته این سیستم تا حدی خوبه اما وقتی موضوع کار در میون باشه دیگه فرق می کنه و کمی عذاب آوره.

درباره رانندگی شیرازی ها هم که صد رحمت به رانندگی تهرانی ها؛ تا قبل از این که اینجا رانندگی کنم فکر می کردم تهران بدترین شیوه و سبک رانندگی رو داره اما حالا می فهمم که بابا گلی به گوشه جمال این راننده های تهرانی (حتی خانم ها) چون اینجا اصلا رانندگی ها حساب و کتاب نداره. البته به مصداق چو عیبش گفتی حسنش نیز بگوی باید گفت زیاد بوق نمی زنند و این تنها نکته جالب در ترافیک شهری شیرازیهاست.

نکته جالبی هم که دیدم این بود که شما در شیراز می توانید ساعت یک نصف شب چندین خودرو در حال تردد را ببینید که فقط یک یا چند خانم در آن هستند آن هم با سر و تیپی بهتر از تهرانی ها .....

چند تفاوت ريز ولي جدي

دو هفته پيش كه توي اوكراين بودم به چند چيز دقت كردم كه البته هميشه در كشورهاي خارجي اين موارد به چشم مي خوره اما به بهانه سفر اخيرم دوست دارم بگم. اين چند چيز، تفاوت‌هاي فاحش فرهنگي بين ما و بسياري از كشورها حتي بعضي از كشورهاي عقب مونده مثل سوريه‌ست:

۱- مردم خيلي كمي رو مي بينيد كه با موبايل بازي يا حتي صحبت كنند و اساسا موبايل در راس وسايل روزمره نيست و اگر هم باشه اولا بيشتر براي استفاده مكالمه‌ايه و ثانيا از گوشي‌هاي ساده و ارزان استفاده مي كنند.

۲- به ندرت و شايد در حد صفر جوان هايي رو ببينيد كه از ماشين به عنوان وسيله تفريح و گشت و گذار در شهر استفاده كنند؛ جوان ها را مي توانيد در مكان هايي كه مخصوص اوقات فراغت هست و بعضي وقت‌ها هم در خيابان و پارك در حال قدم زدن يا نشستن روي نيمكت با دوستان همجنس يا جنس مخالفشان ملاحظه كنيد. منظور اينه كه هيچ كسي رو در حال بطالت، وقت‌گذراني، مزاحمت ديگران، ماشين بازي و علافي نمي بينيد.

۳- به ندرت توي شهر موتورسيكلت مي بينيد و به همين دليل آرامش خاصي بر خيابان‌ها و كوچه ها حكمفرماست.

۴- به ندرت صداي بوق مي شنويد.

۵- به ندرت غريبه‌اي به شما نگاه مي كند.

۶- به ندرت كسي رو توي مترو يا اتوبوس مي بينيد كه بيكار باشه و در حال مطالعه يا ور رفتن با تبلت و گجت‌هاي ديگه نباشه؛ به استثناي افراد مسن.

۷- امكان نداره موقع رد شدن از خط عابر پياده، توسط ماشين ها ترسونده شيد!

۸- به ندرت كسي رو مي بينيد كه حتي در پياده‌رو، سيگار به دست داشته باشه.

۹- توي اوكراين و بلاروس خيلي عاديه كه يك پسر (بعضا زاغارت) رو با دو، سه، چهار و يا حتي پنج دختر خوشگل و باربي ببينيد، چون به گفته خودشون توي اوكراين و بلاروس به دليل مرگ قريب به اتفاق مردها در جنگ جهاني، تعادل جمعيتي زن و مرد به هم خورده و هنوز هم خوش به حال پسراست.

۱۰- ابراز محبت زن و مرد به هم در مجامع و اماكن عمومي كاملا عاديه و هيچ كس جز ايراني‌ها اصلا نگاه نمي كنه.

البته موارد تفاوت خيلي زياده اگر باز هم به ذهنم رسيد مي نويسم.

 

سينماي 4 بعدي

پريروز رفتيم سينماي ۴ بعدي كه نوشته بود اولين سينماي ۴ بعدي در ايرانه. يعني ايراني بازي اينجا هم ولمون نكرد: عينك هاي كثيفي كه اصلا روي صورت بزرگسال هم خوب واي نميسه چه برسه به بچه، صندلي هاي نيمه چپ سالن هم كه كلا خراب بود (مثلا سينما تازه تاسيسه)، بعد هم هنوز ملت كمربنداشون رو كامل نبستن يارو رفته توي اتاقك آپارات و چراغ مراغا رو خاموش كرده. صندلي ها هم كه تكون خوردنشون آخر طبيعي بود و چنان تكونت ميداد كه مي گفتي كاش علاوه بر كمربند، پشت كله نفر جلويي كيسه هوا هم داشت!

تنها قسمت جالبش ويبره صندلي ها موقع خوردن ماشين به كناره‌هاي جاده و وزيدن باد در موقع تند رفتن بود كه همچين بدم نيومد . . .

چرا اين همه مجازي شده ايم؟

امروز كامنت يكي از دوستان رو ديدم كه نوشته بود چرا خيلي وقته وبلاگت رو تعطيل كردي؛ همين باعث شد كه اين مطلب رو بذارم. راستش همين ديروز داشتم به اين فكر مي كردم كه اولا ظهور و بروز فيس بوك عليرغم فيلتر بودنش اخيرا باعث شده كار و كاسبي وبلاگ ها كمي كساد بشه چون هم امكاناتش بيشتره و هم اين كه جهاني و گسترده‌ست. دوما به اين فكر مي كردم كه چرا ملت توي فيس بوك شده عادتشون كه مثل وبلاگ، يه پستي بذارن (البته كاش مطلب خودشون رو مي ذاشتن چون بيشتر نقل مطلب و عكس از اين و اونه) و بقيه هم لايك و كامنت و هورا و از اين چيزا. با خودم مي گفتم خب بابا جون نه پول اينترنت بدين نه زحمت فيلترشكن و وي‌پي‌ان و غيره بكشين نه مريضي پشت ميز نشستن و زل زدن به مانيتور رو قبول كنين، بياييد مثل قديما دور هم جمع بشينيم، بگيم، بخنديم و بقيه هم شفاها لايك كنن و كامنت هاشون رو بگن ديگه. به جاي هزار تا مرض رايانه‌اي، از مشكلات سيستم اسكلتي گرفته تا عود بواسير و پروستات و چربي و لخته، مي‌شينيم دور هم ميوه و تنقلات مي خوريم كه براي سلامتي‌مون هم مفيده . . . آخه اين چه كاريه كه اسمش رو هم گذاشتن "صله رحم از راه دور"!

راستي نظرتون چيه؟