فوت كوزه‌گري 15 - كنترل ليتراژ بنزين

پمپ‌هاي جديدي كه در سال‌هاي اخير در جايگاه‌هاي بنزين نصب شده است، يك قابليت دارد كه خيلي‌ها از آن مطلع نيستند. فرض كنيد كه قصد داريد مقدار مشخصي سوخت به داخل باك سرازير كنيد، مثلا 20 ليتر. بعد از اين كه كارت سوخت را در جاي خود قرار داديد و رمز را وارد كرديد، با استفاده از صفحه كليد دستگاه، مقدار مورد نظر خود را بر حسب ليتر وارد و  پس از فشردن دكمه سبز رنگ، كار سوخت‌گيري را آغاز كنيد. حال مي‌توانيد دسته نازل را قفل كرده و با رها كردن آن، منتظر قطع خودكار سوخت پس از رسيدن درجه به عدد مورد نظرتان باشيد.

كاملا بدون شرح

اين كبابي‌هاي غشي!

حكايت اول

چند وقت پيش ميهمان داشتيم؛ رفتم كبابي و چندين سيخ كباب سفارش دادم. وقتي داشت سيخ‌ها را داخل نان مي‌كشيد، احساس كردم يك سيخ كم گذاشت. فكر كردم كه چطور بگم كه بهش بر نخوره يا خودم ضايع نشم؛ گفتم: آقا فكر كنم يك سيخ اضافه گذاشتيد! از من اصرار و از اون انكار تا بالاخره راضي شد به شمارش كباب‌ها. بعد از شمارش معلوم شد حدس من درست بوده است.

حكايت دوم

ديشب به يك كبابي ديگر رفتم و باز هم چندين سيخ كباب سفارش دادم. حين آماده شدن سفارش، براي جابجايي ماشين به خيابان رفتم و وقتي برگشتم ديدم غذا آماده و بسته‌بندي شده است. با رسيدن به خانه متوجه شدم به جاي هشت سيخ كباب، هفت سيخ لاي نان‌ها جاسازي شده است! وقتي با كبابي تماس گرفتم، بهانه آوردند كه سرمان شلوغ است كه بنده عرض كردم اتفاقا من تنها مشتري شما در داخل مغازه بودم كه طرف بدون هيچ عذرخواهي گفت حالا بعدا بياييد و پولش را بگيريد!

نتيجه‌گيري

سر در نميارم، چرا اين كبابي‌هاي عزيز هميشه به اون طرف غش مي‌كنند و نشد يك بار هم اشتباهي، يك سيخ اضافه براي مشتري بگذارند؟؟!!

فوت كوزه‌گري 14 - هم‌نوايي كلاچ و ترمز!

گذشته از تعويض دنده، گرفتن كلاچ و يا به عبارتي، جدا كردن موتور از گيربكس فقط زماني لازم است كه در اثر كاهش قابل توجه سرعت خودرو، موتور در آستانه خاموش‌شدن قرار بگيرد، اما بعضي‌ها عادت دارند به محض اشاره به پدال ترمز حتي در سرعت‌هاي بالا، پدال كلاچ را هم به طور همزمان فشار دهند. اين كار چند اشكال دارد: افزايش استهلاك سيستم انتقال نيرو، از دست دادن ترمز موتور، كاهش نيروي بوستر ترمز به دليل افت دور موتور و خستگي بي‌مورد پاي چپ. حتي اگر در توقف‌هاي شديد، موتور خاموش شود، بهتر از اين است كه كاهش توان ترمزگيري و افزايش احتمال تصادف را داشته باشيم.

استواري در نرمي است

 دوقطره آب كه به هم نزديك شوند، يك قطره بزرگ‌تر تشكيل ميدهند...
اما دو تكه سنگ هيچ‌گاه با هم يكی نمی‌شوند! 

پس هر چه سخت‌تر و قالبی‌تر باشيم، فهم ديگران برايمان مشكل‌تر شده و در نتيجه امکان بزرگ‌ترشدن‌مان نيز كاهش می‌یابد... 

آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ به مراتب سر‌سخت‌تر و در رسيدن به هدف خود لجوج‌تر و مصمم‌تر است.
سنگ، پشت اولين مانع جدی می‌ايستد، ما آب راه خود را به سمت دريا می يابد. 
در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را در دل نرمی و گذشت بايد جستجو كرد. 

گاهی لازم است كوتاه بيايی...
گاهی نمی‌توان بخشید و گذشت... اما می‌توان چشمان را بست و عبور کرد.
گاهی مجبور می‌شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت ديگر بدوز که نبینی.... ولی با آگاهی و شناخت؛ و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت…