حكايت گرفتن كرايه اضافه از مسافر

 حتما متوجه شده ايد كه «بعضي» از مسافربرهاي شخصي و البته ندرتا تاكسي، به انواع و اقسام روش ها متوسل مي شوند كه كرايه مسير را از مسافر، بيشتر بگيرند. اين امر متاسفانه در ميان رانندگان تاكسي سرويس بيشتر ديده مي شود. در مورد مسافربران بين راهي حربه بعضي ها به اين شكل است كه مي گويند پول خرد ندارم كه بقيه پول را بدهم و مسافر درمانده هم به ناچار مي پذيرد. يكي نيست به اين آقايان بگويد چرا همه‌اش آن طرفي غش مي كنيد، يك بار هم به نفع مسافر غش كنيد و به دليل نداشتن پول خرد، پولش را برگردانده از گرفتن كرايه صرف‌نظر كنيد! تازه اين عده از رانندگان به مسافر مي توپند كه چرا پول خرد نداري! واقعا در كشوري كه مردم، حق و حقوق خود را نمي دانند بايد هم اين طور باشد؛ اين وظيفه راننده مسافركش است كه همواره پول خرد كافي داشته باشد نه وظيفه مسافر، چون شغل مسافر، سوار شدن به تاكسي نيست ولي شغل راننده تاكسي همان است و بايد ابزار لازم براي شغل خود را داشته باشد. جالب اينجاست كه مردم به خاطر ناآگاهي از حقوق خود و وظايف ديگران، اين تشر را قبول مي كنند و عذرخواهي هم مي كنند!

مسافربرهاي ميدان فاطمي تهران 1382

تصويري از زمان حكمراني پيكان در حوزه مسافركشي (شمال ميدان فاطمي تهران، ۱۳۸۲)

در مورد رانندگان آژانس هم كه حكايت، تكراري است و بعضي از ايشان عليرغم مشخص بودن نرخ كرايه يك مسير معين توسط اتحاديه مربوطه، از ناآگاهي مسافر نسبت به نرخنامه سوءاستفاده كرده و پول بيشتري طلب مي كنند. چند روز پيش يك مسيري را با 10 هزار تومان رفتم و در برگشت، راننده آژانس براي همان مسير 14 هزار تومان مطالبه مي كرد! خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل . . .

گيري به ونزوئلايي ها

تا به حال توي وبلاگم به خارجي ها گير نداده‌ام، اما اين قماش ونزوئلايي از يك سري جنبه ها واقعا شايسته گير دادن است. اول از همه وقتي پاي ما به فرودگاه سيمون بوليوار كاراكاس رسيد، ساعت 6-5 صبح بود و فرودگاه كاملا خلوت. انگار كه تعدادي شكار چرب و نرم به دستشون رسيده باشه، دندان ها را تيز كردند براي تلكه كردن ما و به محض ديدن جنس هايي كه همراه ما بود (مقداري بروشور و اشانتيون تبليغاتي) و پس از كلي سين جيم، گير دادند كه بايد 700 دلار گمركي بدي. من كه چنين تجربه اي رو توي سوريه داشتم و مي دونستم كه دنبال بهانه هستند براي گرفتن حق حساب و الخ، خودم رو زدم به كوچه علي چپ و گفتم اصلا چنين پول هايي ندارم و بايد با سفارت ايران هماهنگ كنم چون جنس تبليغاتي كه گمركي نداره. خلاصه بعد از توقيف جنس ها با يك ترخيص كار ايراني آمديم و 120 دلار داديم و حل مشكل شد. اين خلاصه اي از موقع رفت؛ چشمتون روز بد نبينه از روز برگشت، چون ظاهرا توي اين كشور آمريكاي جنوبي گيت x-ray اصلا معني نداره و چمدان مسافرها به صورت اتفاقي (random) باز مي شد و طرف هرچي لباس چرك و سوغات و غيره داشت مي ريخت روي پيشخوان و يك دختر نوجوان (ببخشيد، مامور پليس) مسئول قضاوت درباره اونها بود. خدا خدا مي كرديم كه به ما اينطوري گير ندن كه خوشبختانه چنين نشد و گذشتيم. بعد توي صف كنترل گذرنامه بوديم كه يك پسر نوجوان (باز هم ببخشيد، مامور پليس) گير داد كه از صف جدا بشيم و باهاش بريم. دردسرتون ندم، كل بدن ما رو سي‌تي‌اسكن كردند و باز هم ما مي دونستيم كه دنبال حق‌حساب اند. من هم نامردي نكردم و يك مشت پسته دادم بهشون كه اصلا نمي دونستند پسته چيه، و خلاص شديم.

صد البته يك گير اساسي هم بايد به اين اسپانيولي زبان‌ها داد و اون هم اينه كه اصلا زبان انگليسي بلد نيستند و بايد با ادا و اطوار، منظور را فهماند و خب، اين يك مزيت هم داره: وقتي از انگليسي كم ميارند، بي خيال مي شن و زياد گير نمي دن.

گير زياده اما حوصله دوستان رو هم بايد در نظر گرفت . . . فكر مي كنم براي امروز كافيه. تا بعد . . .

گزارش تصويري گيربازار از شهر هوگو چاوز (كاراكاس - ونزوئلا)

با عرض پوزش از دوستان عزيز به خاطر بدقولي (بگذاريد به حساب مشغله آخر تابستان)، دوست داشتم تصاويري را كه دوست عزيزم آقاي قاضي زاده زحمت عكاسي اش را كشيده با شما به اشتراك بگذارم. يكراست مي روم سر اصل مطلب و براي هر عكس شرح مختصري مي نويسم؛ اميدوارم برايتان جالب باشد.

سيركولا ميليتار

نمايي از محل برگزاري نمايشگاه اختصاصي ج.ا.ا. در كاراكاس با نام "سيركولا ميليتار"

سمند در سيركولا ميليتار

سمند ال ايكس توليد شده در ونزوئلا در محل برگزاري نمايشگاه

ميوه خاص يكي از درختان كاراكاسي

تصويري ماكرو از ميوه خاص يكي از درختان در كاراكاس

خودروهاي نمايشگاهي در كاراكاس

خودروهاي نمايشگاهي فرصت حضور در داخل سالن را پيدا نكردند

سالن نمايشگاهي سيركولا ميليتار

نماي بيروني سالن محل برگزاري نمايشگاه

غرفه مشترك ايدكو، ونيراتو و ايران خودرو

غرفه آماده شده پس از ريزش عرق جبين

مجسمه اي در ميدان

مجسمه اي در پياده راه حاشيه سيركولا ميليتار

بناي يادبود شهداي ونزوئلا و آمريكاي جنوبي

بناي يادبود و مجسمه هاي شهداي ونزوئلا و آمريكاي جنوبي شامل سيمون بوليوار معروف

نماي هوايي كاراكاس از داخل تله كابين

نمايي از كاراكاس از فراز كوه‌هاي مشرف. روز آخر فرصت كرديم تله كابيني سوار شويم و كمي وحشت كنيم چون خيلي بالا مي‌ره و وقتي از بين دو كوه رد ميشي دره عميقي پوشيده از درخت زير پا مي بيني. 

نمايي از كوه هاي مشرف به كاراكاس از تله كابين

اين هم تصويري از مسيري كه در تله كابين پيش رو داشتيم به سمت ابرها . . .

پياده راه بالاي قله كوه مشرف به كاراكاس

وقتي به بالاي آخرين كوه رسيديم، ديديم مسيري درست كرده اند براي تفرج و خودسازي مردم (از نوع شكمي). واقعا كه در اين هوا اشتهاي آدم باز ميشه.

جشن كودكان بر فراز كوه هاي مشرف به كاراكاس

تعداد زيادي بچه مدرسه اي در ايام تابستان و اوقات فراغت‌شان با استفاده از تله كابين به بالاي كوه آمده بودند و برايشان جشني تدارك شده بود.

نايت شات از كاراكاس

به خاطر ازدحام بچه ها و صف طولاني برگشت، وقتي كه از تله كابين بر مي گشتيم، شب شده بود.

تونل شهري زير كوه در كاراكاس

برگشت به ايران (در مسير فرودگاه): تونل زير كوه در داخل شهر كاراكاس. به خانه هاي روي كوه كه با رنگ هاي برگرفته از پرچم ونزوئلا رنگ آميزي شده است توجه كنيد.

خانه هاي رنگارنگ در زورآباد كاراكاس

خيال مي كنيد زورآباد فقط در كرج پيدا ميشه؟ نخير، اينجا هم زورآباد كاراكاس است و بدتر از زورآباد خودمان، هيچ غريبه اي جرات ورود به آن را ندارد.

مزيد اطلاع دوستاني كه نمي دانند زورآباد چيست: به محلي در حاشيه كرج گفته مي شود كه در آن، خانه هايي روي تپه و كوه بدون مجوز و خريد زمين، ساخته شده است.

كاراكاس سبز

اين هم يك عكس ديگه از تونل شهري كاراكاس در دل يك كوه سرسبز

 

اميدوارم لذت كافي برده باشيد؛ ان شاءالله قسمت شما هم بشه، ما كه ۴ روز توي هواپيما بوديم و ۳ روز در كاراكاس! و خيلي چيزي متوجه نشديم!

سلام ديرهنگام

با اين كه چند روزه از قاره سرخپوست ها برگشته ام اما كارهاي عقب مانده هنوز فرصت پست مطلب جديد رو بهم نداده . . . قصد دارم فردا يك سري عكس از شهر كاراكاس برايتان بگذارم و اگر هم شد يك سري گير جديد كه از خارج آوردم . . . . . . تا فردا.

سفر قندهار

تا به حال در عمرم سفر به این سختی نکرده بودم، 23 ساعت پرواز البته به همراه 8 ساعت توقف در فرودگاه با کسی که روی صندلی نمی تونه خیلی خوب بخوابه کاری می کنه که به زمین و زمان گیر بده. آخه یکی نیست بگه این هم شد جا که شما نمایشگاه گذاشتید؟ تازه وقتی رسیدیم به فرودگاه سیمون بولیوار کاراکاس، و فکر می کردیم الان می رویم به هتل و قشنگ می خوابیم تا شب، ماموران گمرک گیر دادند (دقت کنید به منی که خودم گیربازارم، گیر دادند) که باید 350 دلار مالیات بدید و بعد هم مشکل تبدیل قاچاقی ارز و خریدن سیمکارت و باقی قضایا که سرتون رو درد نمیارم. خلاصه خسته و کوفته رسیدیم هتل با بدبختی تونستیم اتاقی رو که از قبل رزرو شده بود، بگیریم. ساعت 4 بعدازظهر (به وقت همین جا) تونستم بخوابم تا ساعت 8 که اصلا نفهمیدم چطور گذشت، از بس که خسته بودم. الان هم ساعت 1 بعد از نصف شب هست و من در لابی هتل گراند مليا در کاراکاس با استفاده از لپ تاپ و اینترنت بیسیم لابی هتل، در حال پست این مطلب هستم.

تا بعد . . .