هدف زندگي

امروز كه از خواب بيدار شدم، از خود پرسيدم:
زندگی چه می‌گويد؟
جواب را در اتاقم پيدا كردم.
سقف گفت: اهداف بلند داشته باش!
پنجره گفت: دنيا را بنگر!
ساعت گفت: هر ثانيه با ارزش است!
آيينه گفت: پيش از هر كار، به بازتاب آن بينديش!
تقويم گفت: به‌روز باش!
در گفت: در راه هدف‌هايت سختی‌ها را هُل بده و كنار بزن!
زمين گفت: با فروتنی نيايش كن!
و در آخر، تخت‌خواب گفت : ولش کن بابا، بگیر بخواب!!!

 

حكايت

مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد؛ راننده بقیه پول را که برمی‌گرداند، ۲۰ سنت اضافه می دهد!  می گفت: چند ثانيه‌ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟  آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی … گذشت و به مقصد رسیدیم، موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت می‌خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم، اما هنوز کمی مردد بودم؛ وقتی دیدم سوار ماشینم شدید، خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم. فردا خدمت می‌رسیم.

 تعریف می کرد: تمام وجودم دگرگون شد، حالی شبیه غش به من دست داد؛ من مشغول خودم بودم، در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می‌فروختم!!

فوت كوزه‌گري 11 - تعويض ايمن

ايمني در پنچري

 وقتي كه داريد چرخ زاپاس را با چرخ پنچر عوض مي‌كنيد، حواس‌تان باشد:

۱- جك را كج نزنيد، چون در اين صورت احتمال افتادن خودرو بيشتر مي‌شود،

۲- ترمزدستي را بكشيد و دنده را هم درگير كنيد،

۳- چرخ پنچر را كه در آورديد، اول آن را به صورت افقي زير بدنه و نزديك به جاي خودش بگذاريد، بعد به سراغ زاپاس و بقيه كارها برويد. اين كار باعث مي‌شود اگر هم خداي ناكرده جك از زير ماشين در رفت، اتاق روي رينگ چرخ پنچر بيفتد و از صدمه به بدنه و مهم‌تر از آن، خودمان جلوگيري شود،

۴- سفت كردن نهايي پيچ‌ها هم يادتان نرود. ضمنا پيچ‌ها را يك در ميان سفت كنيد، نه پشت سر هم.

معضلي به نام تلويزيون

قديم‌ها خبري از تلويزيون نبود و اگر هم بود، برنامه‌هايش از 10 صبح شروع مي‌شد تا حدود سه بعدازظهر، و عصر هم از پنج شروع مي‌شد تا حدود 10 شب كه با سرود ملي قديمي «شد جمهوري اسلامي به پا» به پايان مي‌رسيد. در آن ايام نه آن چنان فيلمي بود نه سريالي كه مردم را پاي جعبه جادويي ميخ‌كوب كند و به قول ظريفي، مردم در خانه‌ها و در ميهماني‌ها، دور هم مي‌نشستند، اما الان دور تلويزيون حلقه مي‌زنند. اين پديده قرن در سال‌هاي اخير و با گسترده شدن ساعات پخش كه عملا 24 ساعته شده و نيز تنوع برنامه‌ها، به موضوعي مهم و قابل بحث تبديل شده است، چه اين كه تلويزيون باعث شده تا خانواده‌ها وقت كم‌تري را به گفت و گو با يكديگر بگذرانند. والدين و فرزندان به جاي صحبت،‌ هم‌فكري، تبادل اطلاعات روزانه يا احيانا بازي با هم كه به تعالي و شكوفايي اعضاي خانواده منجر مي‌شود، فقط به صورت فيزيكي در كنار هم مي‌نشينند و فكر و حواس‌شان معطوف برنامه مورد نظر در اين رسانه فراگير مي‌شود.

در ميهماني‌ها هم نه انگار كه ميهمان و ميزبان بعد از مدت‌هاست كه يكديگر را مي‌بينند و بايد در اين چند ساعت مختصر، نهايت بهره را از كنار هم بودن ببرند و صله رحم واقعي به جاي آورند؛ همان صله رحمي كه به گفته بزرگان، منشاء خير و بركت است. گويي اينان در منزل خود تلويزيون ندارند كه در ميهماني هم از تماشاي سريال يا برنامه مورد علاقه خود نمي‌گذرند؛ شايد هم ارزش اين برنامه‌ها از جايگاهي كه براي روابط فردي و خانوادگي قائل هستيم بيش‌تر شده است كه اين هم جاي تامل و مداقه دارد.

اگر مختصر درايتي به خرج داده و در زندگي، به هر چيزي جايگاه و اهميت خود را بدهيم و نقش مختص به خودش را تعريف كنيم، قطعا خواهيم توانست تعادل و توازني ميان امور مختلف برقرار كنيم و اجازه ندهيم به اركان خانواده، كار و زندگي كه مهم‌ترين اولويت‌هاي همه ما هستند، لطمه‌اي وارد شود.