بيچاره عابر پياده

همه مي دانند كه خيابان ها محل هايي تعريف شده براي عبور وسايط نقليه بوده و پياده روها ذاتا محل تردد عابران پياده هستند. اما ظاهرا رانندگان فراموش كرده اند كه وسيله نقليه موتوري حق ورود به پياده رو را ندارد اما عابر پياده حق دارد در محل هاي خط كشي شده از عرض خيابان گذر كند و در اين محل ها حق تقدم با اوست. گرچه همه ما اين نكته را به صورت تئوريك مي دانيم اما واقعا چند درصد از ما در عمل وقتي با يك عابر روي خط مخصوص خودش روبرو مي شويم ايست مي كنيم؟ متاسفانه اغلب رانندگان، عابر پياده را يك ميله متحرك (!) فرض كرده و صرفا خود را موظف مي دانند كه مراقب باشند با وي برخورد نكنند و گاهي سپر ماشين شان را با فاصله مويي از لباس عابر رد مي كنند، آن هم فقط به خاطر اين كه حوصله معطلي و بيمارستان و دادگاه را ندارند!

باز هم تهران

من دوباره برگشتم به تهران . . . باز هم آلودگي و سروصدا و راه‌بندان. بديهي است در اسرع وقت نسبت به بروز رساني و گيرهاي جديد اقدام خواهد شد (!).

اين هم عكسي از ترافيك تهران كه خودم انداختم.

ترافيك تهران بزرگراه چمران جنوب

جزیره داغ کیش

این مطلب رو دارم از جزیره زیبای کیش - کافی نت هتل صدف - برایتان ارسال می کنم. هرچند به قول تور لیدرها الان در کیش، لوسیزن هست (یعنی رکود فصلی) اما باز هم کیش جذابیت های خودش را دارد. آخرین باری که به این جزیره سفر کرده بودم، سیزده سال پیش یعنی سال ۱۳۷۶ بود. در آن موقع کیش این همه پیشرفت نکرده بود. کل بازارهای کیش خلاصه می شد در پردیس، مریم، مرجان، بازار عرب ها و دو سه بازار دیگر که آنچنان هم خنک و دلپذیر نبودند و ماشین ها هم اینقدر لوکس نبود.

اینجا هوا خیلی گرم است و رطوبت دریا هم آن را غیرقابل تحمل تر می کند . . . ولی گرما هم لذتی دارد و آن، وقتی است که وارد یک فضای کاندیشن شده (یعنی کولردار) می شوید که خیلی می چسبد !

قیمت ها کمی از تهران بالاتر است اما اگر بفهمند که مسافر هستی، پوست از سرت می کنند و تا جایی که بتوانند، زیاد می گیرند (این هم یک گیر به جزیره کیش). بالاخره ماهیت اماکن توریستی در ایران همین است و اصلا کسانی که به نحوی با مسافر سروکار دارند اکثرشان به فکر درآمد از مسافر از هر طریقی هستند (چه منصفانه و چه غیر منصفانه).

پرحرفی نمی کنم گرچه گفتنی زیاده . . . .

نوزاد فيل

عكسي ديدم امروز كه حيفم اومد تنهايي نگاهش كنم؛ يه فيل كه چند دقيقه است به دنيا آمده:

Elephant phoetus 

نه پاي رفتن، نه ناي ايستادن . . .

مطلبي كه ميخواهم بنويسم البته برخلاف تيتر، اصلا ادبي يا عاطفي نيست، بلكه كاملا اجتماعي است. دقت كرده‌ايد بعضي ها پشت چراغ قرمز كه ايستاده اند، اگر كمي مقيد به قانون باشند تا ثانيه 10 تايمر شمارش معكوس، پشت خط عابر توقف مي كنند. با يك رقمي شدن تايمر، روي خط قرار مي گيرند و همين طور به تدريج جلو مي روند، تا جايي كه حتي به وسط چهارراه مي رسند اما جرات رفتن هم ندارند؛ شايد دوربيني، ماموري، نامحسوسي چيزي در كار باشد. وقتي كه تايمر، عدد 3 را نشان مي دهد ديگر بوق بقيه ماشين ها هم به صدا در مي آيد و آن كه قبلا حركت كرده بود پدال كلاچ را رها كرده و روي عدد 2 از چراغ مي گذرد . . .  خيلي هم ربطي به شرايط محيطي نداره؛ كولر روشن و بدون كولر، توي سرما و گرما، پولدار و ندار تقريبا يك رفتار را بروز مي دهند.

نمي دانم اين رفتار، عصبي بودن و كلافگي مردم را نشان مي دهد يا عجول بودنشان را، ولي او كه در ثانيه 2 از چراغ مي گذرد هيچ وقت به اين فكر نكرده كه اين 2 ثانيه چه مشكلي را حل كرد؟ تو كه مي خواهي از چراغ قرمز رد شوي، چرا تا ثانيه 2 صبر مي كني، خب همان اول برو چون جريمه هر دو حالت، يكي است. 

 عمر كه به سر رفت، چه شيرين و چه تلخ؛ پيمانه چو پر گشت، چه بغداد و چه بلخ

 نه، نه، اين يكي بهتره: آب كه از سر گذشت، چه يك وجب، چه صد وجب.

 چراغ راهنمايي

پي نوشت: ببخشيد، اين عكس رو موقعي انداختم كه تايمر در ايران اختراع نشده بود!

موبایل بلاگینگ

موبایل بلاگینگ
این متن رو برای اولین بار دارم از طریق گوشی تلفن همراهم به صورت آزمایشی میفرستم. واقعا که این تکنولورژی چه میکنه!

زلزله، فاجعه نيست!

يكي از دوستان كامنت گذاشته كه مثالت توي پست قبلي واضح نبود. يه مثال خوب يادم افتاد:

يه جايي خوندم كه زلزله، به خودي خود فاجعه نيست، اين ما هستيم كه با ساختن بناهاي سست، از آن فاجعه مي سازيم.

يعني زلزله، ۱۰ درصد قضيه است و ۹۰ درصد بقيه دست خودمونه.

۱- ما مي تونيم مثل ژاپني ها باشيم، خونه هاشون انقدر محمكند كه وقتي يك زلزله ۷ ريشتري مياد فقط چند ثانيه كارشون رو متوقف مي كنند و حداكثر كمي مي ترسند، بعد هم كه زلزله تموم شد ميرن پي كارشون و هيچ تلفاتي رو هم متحمل نمي شن. اونها به زلزله به چشم يك فاجعه نگاه نمي كنند، چون روي ۹۰ درصدي كه دست خودشون بوده كار كردن و بناهاي مستحكم ساختن.

۲- و مي تونيم مثل كشورهاي در حال توسعه باشيم. مثلا توي ايران اشكال از خودمونه كه يك زلزله ۷ ريشتري (همون ۱۰ درصد) باعث ميشه كه ۹۰ درصد مابقي (كه دست خودمون بوده اما براش كاري نكرديم) به يك فاجعه تبديل بشه و هزاران نفر زير آوار گرفتار شوند.

خدا را شكر

بعد از مدت ها گير دادن و شكوه كردن، مي خوام خدا رو شكر كنم. امروز داشتم به اين فكر مي كردم كه ايميل و اينترنت چقدر خوبه و واقعا بعضي از ايميل ها انقدر مفيدند كه حتي مي تونند روي كيفيت و مسير زندگي يك نفر تاثير بگذارند. براي مثال، چند وقت پيش ايميلي دريافت كردم با اين مضمون كه اتفاقاتي كه براي ما مي افتد فقط 10 درصد زندگي ما را تشكيل مي دهد و 90 درصد بقيه، در حقيقت واكنشي است كه ما به آن ها نشان مي دهيم. يعني 90 درصد زندگي را خودمان مي سازيم و چگونه ساختنش دست خودمان است.

نمونه عيني كه براي خودم چند روز پيش اتفاق افتاد: خبري شنيدم ناراحت كننده كه البته صرفا در حد يك احتمال بود و هنوز قطعي نشده بود. اول خيلي ناراحت شدم و نيم ساعتي كاملا پكر بودم؛ اما ياد همون ايميل افتادم و با خودم فكر كردم كه خب، هنوز كه اتفاقي نيفتاده، تازه اگر هم بيفته اون 90 درصدش دست خودمه، مي تونم خودم و خانواده و اطرافيان رو هم ناراحت كنم، يا مي تونم بر اعصابم مسلط باشم و به حل مشكل فكر كنم. سريع افكارم رو جمع و جور كردم و به حالت اول برگشتم. چند روز بعد كه موضوع مشخص شد و معلوم شد كه منتفي شده و هيچ خبري نيست، اول خودم رو تحسين كردم كه تونستم از دو سه روز پكري و احيانا عصبي شدن جلوگيري كنم، و بعد خدا را شكر كردم كه نعمت اينترنت و ايميل رو به ماهايي كه وقت كتاب خواندن نداريم، عنايت فرموده . . .

واقعا كه بخش عمده اي از زندگي دست خودمونه  و با يه بي فكري ممكنه خداي نكرده به كام خودمون و اطرافيانمون تلخش كنيم.

مال خودم كه نيست . . .

رفتار اقتصادي بعضي ها توي محل كار يا كلا بيرون از خونه كاملا با رفتارشون توي محدوده شخصي متفاوته. حتما ديديد كساني رو كه در محل كار يا اماكن عمومي، هيچ ابايي ندارند كه بيشتر مصرف كنند، به جاي يك دستمال كاغذي، 5 تا بردارند، موقع ترك محل كار، كولر و وسايل برقي رو روشن بذارند، غذاي اضافه رو – حتي اگر دست نخورده باشه - دور بريزند، و امثالهم. در عوض همين افراد، فقط به دنبال اضافه كاري و ماموريت غيرضروري هستند و در محدوده زندگي شخصي هم بسيار خسيس و حسابگر.

خوبه آدم «آنچه را براي خود مي‌پسندد براي ديگران نيز بپسندد و آنچه را براي خود نمي‌پسندد، براي ديگران نيز نپسندد».

باور كنيد با اجراي كامل همين جمله ساده، دنيا گلستان خواهد شد!

تنهايي

 وقتي تنهاييم، به دنبال يك دوست مي گرديم . . .

وقتي پيدايش كرديم، به دنبال عيب هايش مي گرديم . . .

وقتي از دستش داديم، به دنبال خاطره هايش مي گرديم . . .

و باز هم تنهاييم . . .

بگو چشم، ولي كار خودت‌رو بكن

حتما مضمون اين تيتر قبلا به گوش شما خورده، اگر يك ايراني باشيد كه حتما هستيد. متاسفانه فرهنگي داريم بسياري از ما ايراني ها كه اگر مستقيم و صريح به ما جواب منفي بدهند، سريع ناراحت مي شويم، جبهه و موضع مي گيريم و در مقام دفاع يا حمله به طرف مقابل بر مي آييم، اما اگر ما را سر كار بگذارند و نتيجه و جواب را به روزهاي بعد يا موقعيت هاي ديگر موكول كنند، ويا به دروغ قول انجام كار را بدهند و در نهايت هم هيچ وقت آن كار را برايمان انجام ندهند آن قدر ناراحت نمي شويم. يادم هست وقتي توي بيمارستان بوعلي كارآموز بودم هر روز نيم ساعت دير مي رسيدم به خاطر دوري راه؛ مسئول اونجا گفت شما بايد سر وقت اينجا باشيد من هم گفتم به خاطر دوري راه نمي تونم. بحث بين ما ادامه داشت تا اين كه يك روز يكي از بچه ها گفت: بابا تو هم سياست نداري ها، هميشه توي اين موارد بگو چشم ولي انجام نده. همين كار رو هم كردم و خيلي سريع اوضاع روبراه شد، من هم هر روز طبق معمول نيم ساعت دير مي اومدم و آب هم از آب تكون نخورد . . . به نظرم رسيد كه اون بابا نياز داشته كه بهش بگن چشم . . . شايد هم اين مشكل از كمپلكس هاي روحي كه توي خيلي از ما وجود داره ناشي ميشه . . . به هر حال واقعا متاسفم از وجود اين فرهنگ در ميان ما.

ماشين 50 ميليوني بدون كولر

شايد شما هم ديده باشيد ماشين هاي مدل بالاي گرون قيمتي مثل آزرا، پرادو و امثالهم رو كه توي خيابون و بيابون در حال حركتند و توي اين گرماي جانكاه، شيشه رو دادن پايين، در حال لذت بردن از گرما و دود و سروصدا ! اعصابم خرد ميشه وقتي اينا رو مي بينم؛ آخه مرد يا زن حسابي، حالا پرايد بود مي گفتيم موتورش كشش نداره، صاحبش پول بنزين اضافه نداره، . . . . اما شما كه ماشاءالله هم ماشينتون 6 سيلندره هم خودتون (شايد هم خودشون 12 سيلندر باشند از لحاظ خوب بودن وضع)، شما ديگه چرا. واقعا 2 زار 10 شاهي پول بنزين ارزش داره؟

يادم هست وقتي اعلام كردند كه سهميه بنزين خودروهاي وارداتي بالاي 1500 سي سي قطع شده، يكي از اقوام كه نمايشگاه ماشين داره مي گفت خيلي از صاحبان انواع هيونداي و كياي مدل بالا ناراحتند و حتي به خاطر 6 سيلندر و 8 سيلندر بودن ماشين، مي خوان عوضشون كنند!

با يه حساب سرانگشتي خيلي ساده مي شه فهميد كه ارزش هر ماه بنزين يارانه اي توي كارت سوخت (60 ليتر) به عبارتي مي كنه 18000 تومان، يعني داشتن يا نداشتن سهميه بنزين براي آدمي كه 60 ميليون پول ماشين داده 18000 تومان در ماه توفير داره! واقعا همچين آدمي با درآمد حداقل ماهانه 3 ميليون تومان، بايد نگران ماهي 18 هزار تومان باشه؟ واقعا كه!