غري در باب نوروز
ببين وقتي به نوروز باستاني گير بديم ديگه كار به كجا رسيده . . .
نوروز يكي از زيباترين و اجتماعي ترين جشن هاي كشور كهن ماست كه رسوم و آداب خاص خود را دارد اما همان طور كه ميدانيد اين رويداد دلپذير هم مثل بسياري از موارد مشابه، به دليل برخي عادات ناپسند ما ايراني ها و شرايط روز، به سمت لوث شدن و شايد هم گرفتار شدن در چنبره روزمرگي و مشكلات اجتماعي مي رود. نوروز با تازه شدن سال و آمدن فصل بهار، نمادي از تجديد حيات انسان ها و ديگر موجودات است كه اساس آن را طبيعت تشكيل مي دهد. زندگي شهرنشيني و درگير شدن افراد جامعه باعث شده است نه تنها از جلوه طبيعي نوروز كاسته شود بلكه به دليل هزينه هاي بالا، سرد شدن روابط اجتماعي و حاكميت تجملات و تشريفات، اين پديده ديرينه كم كم به يك سنت دستوپا گير بدل گردد و بسياري از ما از آن به عنوان يك «دردسر سالانه» ياد كنيم.
به نظرم راه حل احياي اين آيين ديرپا، تغيير نوع نگاه مان به زندگي و آسان گرفتن قضاياست؛ مطلبي كه در پست هاي قبلي ام در خصوص رفتوآمدهاي خانوادگي و مشكلات خودساخته ما ايراني هاي عصر حاضر به آن اشاره كردم. اميدوارم در آينده لااقل فرزندانمان شاهد برپايي جشنهاي ايراني مانند نوروز و چهارشنبه سوري «به شيوه اصيل آن» باشند.