من هميشه منتقد اين بوده و هستم كه ما ايراني ها در عصر حاضر، آنقدر تشريفاتي و تجمل‌گرا شده ايم كه كم‌كم داريم عباراتي مثل «صله رحم» و «شب‌نشيني» را به فراموشي مي سپاريم. دليل اين جمله هم اين كه قديم ها كه ما بچه بوديم، هر وقت پدر و مادر اراده مي كردند، بدون اطلاع قبلي و يا حداكثر با يك تلفن، به منزل اقوام و حتي همسايه ها مي رفتيم براي شب نشيني. حالا مهم نبود كه داريم قبل از زمان شام مي رويم يا بعد از آن، چون در حالت اول، يا ميزبان هر آنچه آماده كرده بود را مي آورد و دور هم مي خورديم ( به قول قديمي ها آب آبگوشت را كمي بيشتر مي كرد) يا ما غذايي را كه درست كرده بوديم با خودمان مي برديم و باز هم دور هم مي خورديم. توجه كنيد كه هدف نهايي، «دور هم بودن» بود. در حالت دوم هم كه قضيه اصطلاحا سالبه به انتفاي موضوع است؛ بعد از شام سري به فك و فاميل مي زديم، دور هم مي نشستيم، بزرگترها با هم صحبت مي كردند و بچه ها بازي.

مثل الان نبود كه تعداد شبكه ها و برنامه هاي تلويزيون اين قدر تنوع داشته باشد و ساعات پخش هم بي نهايت. ماهواره هم كه اختراع نشده بود. بي ريا و باصفا مي نشستيم دور هم و از باهم بودن لذت مي برديم. ما هم كه بچه بوديم، ساعت 9 خوابمان مي برد. يادم هست پدر و مادرم قبل از هر شب نشيني با ما اتمام حجت مي كردند كه در خانه مردم نخوابيم چون مجبور مي شدند پيكرهاي خواب‌آلود ما را با خودشان تا دم در و داخل اتومبيل حمل كنند.

متاسفم كه الان به محض اين كه ياد مهماني و شب‌نشيني مي افتيم، سريعا به اين فكر مي رويم كه «نكند طرف در خانه اش غذا و ميوه درست و حسابي نداشته باشد»، «نكند از سرزده رفتن ما ناراحت شوند»، «نكند آمادگي لازم را نداشته باشند»، «اگر هم از قبل اطلاع بدهيم كه طرف كلي توي زحمت مي افتد» و هزار اما و اگر ديگر و دست آخر هم كلا منصرف مي شويم از رفتن. اگر هم كساني را براي مهماني دعوت مي كنيم، از چند روز قبل كلي تدارك و خريد و غيره انجام مي دهيم كه مثلا در روز يا شب مهماني، سربلند باشيم. از چند نوع غذا، پيش غذا و دسر گرفته تا چند نوع ميوه، شكلات، شيريني، كادو به مهمان ويژه كه همه و همه مستلزم صرف وقت، انرژي و هزينه است. از همه اين ها گذشته، مهمان هم كه مي آيد در عوض اين كه دور هم بنشينيم و صحبت كنيم، يا در حال پختن هستيم، يا در حال خوردن، يا در حال شستن و يا در حال تماشاي تلويزيون؛ كارهايي كه همه آنها را مي توانستيم با هزينه، وقت و انرژي كمتري در خانه خودمان هم انجام دهيم! در حقيقت آنچه از بين رفته، هدف اصلي يعني «دور هم بودن» و آنچه كمرنگ شده، سادگي و صفا است.

از بعضي رسم ها هم اصلا خوشم نمي آيد، البته رسم را خراب مي كنند وگرنه از اول رسم بدي نبوده است. مثلا از قديم رسم بوده كه وقتي به خانه كسي مي رويم، به بچه هاي آن خانه يك خوراكي بسيار جزئي‌ (در حد يك آب‌نبات، يك مشت گردو و كشمش، يا حداكثر يك تخم‌مرغ شانسي) بدهيم كه خوشحال شوند، اما اخيرا بعضي از هموطنان وقتي مي خواهند به مهماني بروند، 5-4 هزار تومان خوراكي و شانسي و غيره مي خرند كه شايد هم به نوعي جبران بخشي از زحمات ميزبان در تدارك ناهار و شام باشد!

اميدوارم دوباره روزي را ببينم كه بدون فكر كردن زياد، به مهماني برويم و بدون صرف وقت و هزينه گزاف، مهمان بپذيريم.